مهسا و حسین عشق ما

23 ماهگی مهسا جونم

خشمگین  اما جذاب و دوست داشتنی. خیلی این عکس رو دوست دارم. همکار باباجون در افطاری که شرکت بابا داده بودند زحمت کشید و این عکس رو گرفت. گل من پیش گلدونهای خونه مهسا جونم در این ماه (5 تا 9 شهریور) اولین مسافرت شمال (بندر انزلی -سنگاچین)رو تجربه کردی. در این سفر با خاله آمنه و بچه ها،دایی مهدی و مامان بزرگ و بابابزرگ بودیم.خیلی به همگی خوش گذشت. شما وقت خیلی زیادی را با باباجون صرف کردی طوری که من دلم برات تنگ شده بود.  اولش وقتی پاتو نو دریا گذاشتی میخندیدی و بعد مثل فیلمها خنده ات تبدیل به گریه شد و از دریا ترسیدی. تا آخر هم همین ترس را داشتی ولی باباجون خیلی تلاش کرد تا ترست از دریا بریزه و خیلی کمتر شد.  ...
17 شهريور 1391
1